و بعد با شدت به بی ام دبلیو جلوم زدم از جا پارک در اومدم در کیف پولم رو باز کردم و یک پنجاهی درآوردم و پرت کردم توی صورتش هاج و واج وایستاده بود _ هه! اینم پول اوراقیت و بعد با سرعت از اونجا دور شدم دفعه ی بعد اون تلفی کرد رفته بودیم با دانلود برنامه دوستیابی تصویری و روژان و برنامه دوستیابی تصویری آبمیوه فروشی روژان رفت سفارش بده موقعه ای که سفارشامون حاضر شد من رفتم بگیرم که این آقای خشک و مغرور زد مثل حواسش نبود تمام آبمیوه هارو روی چادر و لباسام خالی کرد نمیتونستم اونجا چیزی بهش بگم رفتیم بیرون برنامه دوستیابی و چت تصویری ببین خانومه یک پیشنهاد دارم.
برات بگو برنامه دوستیابی تصویری اینجا نمیشه بیا توی ماشین رفتم سمتش پوزخندی زدم فک ر کرد میخوام سوار ماشینش بشم دوباره بی ام دبلیو نقره ای گرفته بود مصمم بود! در ماشینو باز کرد گفتم: تلفیش بمونه واسه بعدا و بعد به سمت ماشینم رفتم پشت فرمون نشستم موقعه ی رد شدن از کنارش گفتم: هر وقت خواستی به یک برنامه دوستیابی تماس تصویری محترم پیشنهاد بدی یکم جنتلمن باش گ رچه فکر کنم اصل نمیتونی و در حدش نیستی ولی امتحانش مجانیه و بعد با سرعت دور شدم از اونجا قشنگ قیافشو میدیدم که قرمز شده حقشه به من چه خب ای بابا ستیا ؟؟
برنامه دوستیابی تماس تصویری: کامل معلومه
رومو به طرف امیر برگردوندم: _کجایی؟ یک ساعته دارم صدات میکنم ؟ هیچی همینجام برنامه دوستیابی تماس تصویری: کامل معلومه من از شما نظری خواستم ؟؟ فکر نمیکنم واسه حرف زدن ازتون باید اجازه ای میگرفتم ؟! امیر: اه بسه دیگ هی کل کل میکنین بعدممگه شما همو میشناسین ؟ به لطف این خانوم بعله امیر عجبی گفت و بعد رو کرد به دانلود برنامه دوستیابی تصویری: آرمان جان از کار چه خبر ؟ من و مهسا هردومون تعجب کرده بودیم اینکه میگفت اسمش برنامه دوستیابی تصویری فرزینه چیشد.
شد برنامه دوست یابی تصادفی تصویری ؟
که شد برنامه دوست یابی تصادفی تصویری ؟؟؟؟ مهسا با دستش علمت داد یعنی چی ؟ شونه هامو انداختم بالا و لب زدم نمیدونم دانلود برنامه دوستیابی تصویری پاشد اومد بغلم نشست _ رستا البته خیلی اروم گفت مگه این اسمش برنامه دوستیابی و چت تصویری نیست ؟ چرا امیر، آرمان صداش کرد ؟ ماشینم به ما گفت اسمش برنامه دوستیابی تماس تصویری فرزینه من که کل گیج شدم _ اوهوم منم بخیر کنه غذاهامونو توی سکوت و آرامش خوردیم و قصد رفتن کردیم مهسا: خیلی ممنونم واقعا شب خوبی بود _ ممنون آرمان جان! فردا توی عمارت میبینمت!
چشمای من و مهسا همزمان گرد شد یعنی برنامه دوستیابی تصویری هم یکی از خلفکارای اونجائه اگه خلفکاره چرا اسمشو عوض کرده ؟؟ ذهنم شدیدا درگیر شده بود توی ماشین هی دوست داشتم از امیر سوال بپرسم هی میگفتم ولش کن خلصه تا خود خونه ذهنم درگیر بود قرار شد مهسا امشب بیاد خونه ی ما که هم نقششون کامل تر بازی بشه هم اینکه فردا باهم بریم عمارت برنامه دوستیابی و چت تصویری رفت یکجا کار داشت منو و دانلود برنامه دوستیابی تصویری رفتیم بالا لباسامونو عوض کردیم _ رستا تا وقتی که آقا امیر نیومده من برم حمام دوش بگیرم سریع میام باشه عزیزم راحت باش میدونی کجایه دیگ ؟؟ اره گلم ممنون مهسا رفت حمام منم رفتم چایی دم کنم احساس کردم یکی پشت دره ولی هرچی از چشمی نگاه میکردم