دوساعت بود بیمارستان بودیم سوار ماشین شدیم و وقتی رسیدیم خونه همسریابی توران 18 گفت آرمان: همسریابی توران ۸۱ با ما میاد خونه بابا. من: توران همسریابی خودش تصمیم میگیره کجا باشه. توران همسریابی جدید: نکنه فکر کردی پیش تو میمونه اینجا خونشه و باید بمونه اصال حق نداره جایی بره. صدات رو واسه همسریابی توران 82 بالا میبری آرمان دستشو برد بالا محکم خوابوند تو گوشم ما هیچ وقت یاد نگرفته بودیم تو روی بزرگترمون در بیایم حق داشت اینو زدم تا بفهمی که توران همسریابی برده تو نیست زدم تا بدونی که همیشه نمیتونی زور بگی.زدم که دیگه دستت روش بلند نشه.
توران همسریابی جدید: پاشو بریم مانیا صدای در اومد یعنی اینکه رفتن همسریابی توران ۸۱ از جاش پاشد و رفت سمت اتاقش دکتر گفت تو این بیست وپنج روز این تیکه گچ که شبیه باند بود و کامل دماغ توران همسریابی جدید رو پوشونده بود رو صورتشه دکتر گفت نباید زیاد سرشو تکون بده بخاطر این که امکان داره اون رگی که از دماغش خون ریزی کرده خون ریزیه داخلی کنه خیلی خطر ناکه و باید یکی مواظبش باشه کاش میزاشتم بره اونجا مواظیش باشن همسریابی توران سایت جدید حوصله اشو ندارم.توران همسریابی آومد بیرون اما چه اومدنی چشماش انگار کاسه خون بود یه لحظه جا خوردم رفت تو آشپز خونه دنبال یه چیزی تو کابینتا میگشت.رفت نشست رو صندلی غذا خوری سرشو گذاشت رومیز.حال داغون خودم کم بود اینم روش.
همسریابی توران ۸۱ واقعا از اولم مثل یه دوست و یه پرستار واسم مهربونی کرد
رفتم تو اشپز خونه چیه در داری؟ صورتشو برگردوند ازم. حق داشت ازم دلگیر باشه.همسریابی توران ۸۱ واقعا از اولم مثل یه دوست و یه پرستار واسم مهربونی کرد بی هیچ چشم داشتی در ضمن مجبورم مواظبش باشم وگرنه اگه بالیی سرش بیاد حکمی واسم تنظیم میکنه که تا ابد چوبشو بخورم همش یه ساله میگذره از شر هم خالص میشیم. دکتر کلی دارو واست نوشته تو برو دراز بکش تا همسریابی توران 82 یه نگاه به داروهات بندازم و بعد واست میارم بی هیچ مخالفتی رفت. دلم واسش سوخت چقد از قبل الغرتر شده بود.
رفتم ونگاهی کردم ب داروهاش و اونایی که مال شب بودنو بهش دادم دراز کشیده بودو ب پهنای صورتش اشک جاری میشد. رفتم بالای سرش نشستمو قطره رو تو چشمش ریختم و خواستم قرصو بهش بدم ک دیدم لب پایینش کبود شدو و زخم ک گفتم آنی جان بزار واست نی بیارم اینطوری نمیتونی رفتم و با نی برگشتم. اول قرص و گذاشتم تو دهنش و بعد آبو با نی فک کنم اشک از چشماش جاری شد.سرشو گذاشتم رو بالشت پیشونیشو بوسیدم ببخشید همسریابی توران ۸۱ میدونم ناراحتی از دستم اما ببخش. با صدای ضعیفی گفت. میخوام موهامو باز کنم. شالشو زدم کنار که دیدم بله خانم موهاشو مدل داده. ینی چی همسریابی توران سایت جدید باید اینارو باز کنم این مسخره بازیا چیه؟ آریا میشه بری بیرون میخوام موهامو باز کنم. رفتم بیرون واقعا دستش درد نکنه.
داشتم به این فکر میکردم که عجب کار خوبی کردم که توران همسریابی اومد بیرون
داشتم به این فکر میکردم که عجب کار خوبی کردم که توران همسریابی اومد بیرون تموم شد؟ چرانه چون نمیتونستم بازش کنم باید برم حموم تا شل شه واگرنه نمیتونم بااین حالو روزم بازشون کنم که. رفت و یکم صورتشو با دستمال جلو آینه پاک کردو برگشت بره تو اتاق بخوابه و رو بهش کردم و گفتم توران همسریابی جدید بله. مسخره بازیو بزار کنار حوصله ندارم راستش تو اتاقت یه سوسک از اون پروازیا دیدم.ک خیلی بزرگه با جدیت تما م ک از خودم سراغ داشتم یکم مردد گفت خب من نمیتونم رو کاناپه بخوابم تو سوسکه رو بکش همسریابی توران تلگرام کی دروغ گفتم بار دومم باشه.
همسریابی توران سایت جدید: اوال رفت بین گوشه دیوار و گوشه تختت ثانیا تو پنجره اتاقت باز بوده و از درخت رو برو سوسکا اومدن داخل یکی دوتا که نیستن. بدتر وحشت کرد. لعنتم کنه که انقد خبیثم وچرا از اول نمیگم باید مواظبت باشم بیا رو تخت اتاق همسریابی توران ازدواج دائم که دونفرست تا منم راحت باشم. همسریابی توران تلگرام البته امشب استثنا میتونی بیای تواتاق همسریابی توران 82 بخوابی اگه رو کاناپه ناراحتی. نه. .نه راحتم شما بفرما بخواب. راهشو کشید رفت سمت مبلا