ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل اکرم
اکرم
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بردیا
بردیا
63 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از مشهد
تصویر پروفایل ماه رو
ماه رو
26 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بهار
بهار
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل آرمان
آرمان
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل معصومه
معصومه
26 ساله از مشهد
تصویر پروفایل علی
علی
40 ساله از شاهرود
تصویر پروفایل داود
داود
37 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل پیمان
پیمان
34 ساله از چالوس
تصویر پروفایل ستار
ستار
39 ساله از دره شهر
تصویر پروفایل زینب
زینب
37 ساله از بوشهر

بهترین سایتهای همسر یابی

با لحنی که حرص توش داد میزد ادامه داد: سایتهای همسریابی موقت نقطه ضعفت دستمه سایتهای همسر یابی، به آتیش می ِکشمت، کاری میکنم روزی صد بار آرزوی مرگ کنی

بهترین سایتهای همسر یابی - همسر یابی


لینک بهترین سایتهای همسر یابی

یه تای ابرومو بال دادم و از روی فضولی از پشت دیوار نگاهی به اون طرف در انداختم و با دیدن صحنه ای که جلوی روم بود فکم کف زمین افتاد، این اینجا چیکار میکرد و مهم تر از اون، چی مهم نبود ؟ سایت های همسریابی خارجی پوزخندی زد و صداش با همون لحن همیشگی توی سالن پیچید... سایتهای همسریابی ایرانی البته که مهم نیست، واقعا راجب من چی فکر میکنی؟ من آدمیم که خودمو بخاطر این چیزای مسخره ناراحت کنم؟

سایتهای همسریابی توران اصلا راجبت فکر نمیکنم

سایتهای همسر یابی کلافه با لحن تندی گفت: سایتهای همسریابی توران اصلا راجبت فکر نمیکنم خندید، نمیتونستم منکر جذاب بودنش بشم و همین اذیتم میکرد سایتهای همسریابی موقت یه کاری میکنم فکر کنی، ولی این بار نه از روی اون چیزی که میخواستم... چشمام از تعجب گرد شد، سایت های همسریابی خارجی فکر کردن  از چه رویی میخواست؟ واقعا از حرفاشون سر در نمیاوردم... با لحنی که حرص توش داد میزد ادامه داد: سایتهای همسریابی موقت نقطه ضعفت دستمه سایتهای همسر یابی، به آتیش می ِکشمت، کاری میکنم روزی صد بار آرزوی مرگ کنی سایتهای همسریابی خندید و درو کمی سمت خودش کشید، شاید نمیخواست من متوجه چیزی شم اما من که همشو شنیده بودم سایتهای همسریابی داری منو تهدید میکنی الان؟

کاش یه نفر روشنم میکرد که اینجا چخبره دیگه صدایی نشنیدم، واسه همین سمت در رفتم و آروم از لش به بیرون نگاهی انداختم… سایتهای همسریابی یقه ی هلیا رو گرفته بود و هلیا با همون پوزخند همیشگی گوشه ی لبش، به حرفایی که سایتهای همسر یابی زیرگوشش میزد گوش میداد لبمو زیر دندونم کشیدم، عصبی بودم، نمیخواستم چشمم به صحنه ای که جلوم بود بیفته، نگاهی به دستام انداختم، داشتن میلرزیدن، نمیخواستم جلو برم اما یه لحظه به خودم اومدم و دیدم جلوشون ایستادم... سایتهای همسریابی با دیدنم از هلیا فاصله و نفسشو با حرص بیرون فوت کرد... هلیا لبخند زد و آروم گفت:

هلیا خیلی خب دیگه فکر کنم من برم بهتر باشه خواست قدم برداره که سمتش پا تند کردم و مچ دستشو گرفتم... سمتم برگشت، ازش متنفر بودم، مطلقًا با لحن تندی گفتم: چرا اومدی اینجا؟ ابروهاشو بالا داد و پوزخند زد... هلیا خونه ی پسرخالمه، دلم واسش تنگ شد اومدم ببینمش اشکالی داره؟ و با لبخند نگاهشو به سایتهای همسریابی توران دوخت...

سایتهای همسریابی دائم که میدونست

سایتهای همسریابی دائم که میدونست من تا چه حد روی سایتهای همسریابی معتبر حساسم و حال مطمئن بودم که میدونه یه چیزایی از حرفاشونو شنیدم، دستشو توی موهاش کشید، سمت در رفت و دستمو سمت خودش کشید... دستمو از توی دستش کشیدم و با حرص رو به سایتهای همسریابی ایرانی گفتم: جدیدا زود زود دلت واسه پسرخالت تنگ میشه، اون حرفاتم از روی دلتنگی بود؟ با دستش روی شونم دو تا ضربه ی آروم زد و سرشو تکون داد... سایت های همسریابی خارجی اینش دیگه به تو ربطی نداره نیشخند زدم و خواستم بزنم به سیم آخر و هر چی از اول عمرش تا حال رو مخم راه رفته رو تلافی کنم که سایتهای همسریابی دائم فرصت حرف زدنو ازم گرفت و رو بهش گفت: سایتهای همسریابی توران ببین با دنیز درست صحبت کن، نذار سگ شم که بد میبینی خندید و سمت آسانسور رفت و قبل از این که واردش شه برگشت و رو به سایتهای همسر یابی گفت: سایتهای همسریابی دائم داری اشتباه میزنی، من بغلیت نیستم که ازت حساب ببرم.

مطالب مشابه