
من هم برایش دست زدم و تشویقش نمودم، او نیز بدون اینکه نگاهش را لحظهای به اطرافش بدهد، تنها به چشمان من خیره بود و لبخند میزد. مشغول صحبت و گفت و گو با روکسانا و بلیط هواپیما ارزان خارجی بودم که دیدم بلیط هواپیما ارزان با گامهایی آرام و استوار به طرف ما سه نفر که ایستاده بودیم میآید.
بلیط هواپیما ارزان مشهد و روکسانا هم سرشان را چرخاندند و با دیدن بلیط هواپیما ارزان استانبول به تهران لبخندی زده و سالم کردند. بلیط هواپیما ارزان استانبول به تهران پاسخشان را داد و بعد، نگاهش را به چشمان بلیط هواپیما ارزان کیش داد و با لحن صدای خاص و آرامی خطاب به من گفت: سالم عرض شد مهسا خانم، خیلی خوش اومدین. لبخندی زده و متقابال با احترام پاسخ دادم: سالم آقا بلیط هواپیما ارزان، خیلی ممنون. با شنیدن اسمش از زبان من تای ابرویی باال انداخت و حیرت زده پرسید: شما... اسم منو...
بلیط هواپیما ارزان مشهد میان کلامش آمد
بلیط هواپیما ارزان مشهد میان کلامش آمد و پاسخ داد: من بهش گفتم آقا بلیط هواپیما ارزان چارتر، یکم پیش شما رو بهش معرفی کردم. بلیط هواپیما ارزان چارتر سری تکان داد و باری دیگر نگاهش را به چشمانم داد و گفت: خب پس... از اونجایی که قبلا معرفی شدم دوباره خودم رو معرفی نمیکنم! امیدوارم امشب بهتون خوش گذشته باشه... امم... و اذیت نشده باشین. متعجب و پرسشگر به چهره اش خیره شدم و پرسیدم: چرا باید اذیت شده باشم؟
به خاطر خوندن بلیط هواپیما ارزان کیش، راستش صدای زیاد جالبی ندارم
دستی به پشت سرش کشاند و همان طور که موهایش را به هم میریخت، پاسخ داد: به خاطر خوندن بلیط هواپیما ارزان کیش، راستش صدای زیاد جالبی ندارم اما نخواستم مجلس هم تو اون سکوت اذیت کننده بمونه! این بود که جسارت کردم و شروع کردم به خوندن و نواختن! تک خندهای کرده و سری به طرفین تکان دادم: لبخندش عمق گرفت و لبانش را با زبان تر کرد اما همین که خواست چیز دیگری بگوید، صدای نه، بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت که مشکلی نداشتم. اتفاقا خوب بود، کار خوبی کردین.
لحن خشن و سرد بلیط هواپیما ارزان علی بابا را شنیدیم
لحن خشن و سرد بلیط هواپیما ارزان علی بابا را شنیدیم و مانع سخن گفتن بلیط هواپیما ارزان شد. بلیط هواپیما ارزان استانبول به تهران نفس کلافه اش را با آزردگی از سینه به بیرون فرستاد و بعد، بدون اینکه برگردد و به بلیط هواپیما ارزان علی بابا بلیط هواپیما ارزان خان... میشه یه لحظه بیاین؟ که در فاصله ی کمی از ما ایستاده بود نگاه کند، خطاب به من گفت: خب شکر، خیالم راحت شد. خب... راستش نمیدونستم که شما هم قراره به جشن تولد بلیط هواپیما ارزان خارجی بیاین، وگرنه حتما کتابتون رو با خودم میآوردم و ازتون امضا میگرفتم. اگه دفعه ی بعدی...