ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ماه رو
ماه رو
26 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل امیر
امیر
49 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل مصطفی
مصطفی
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل علی
علی
39 ساله از تبریز
تصویر پروفایل اکرم
اکرم
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل نگین
نگین
33 ساله از شیراز
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل زینب
زینب
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل محمد
محمد
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهار
بهار
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از مشهد
تصویر پروفایل معصومه
معصومه
26 ساله از مشهد

برنامه های دوستیابی ایرانی تا کجا پیش رفتند؟

چیشد؟ چرا ایستادی؟ دستی به موهایش کشید و پس از نفس عمیقی که مهمان ریه هایش کرد، یک قدم جلو آمد و دستش را به طرف منی که مقابلش نشسته بودم دراز کرد

برنامه های دوستیابی ایرانی تا کجا پیش رفتند؟ - دوستیابی


برنامه های دوستیابی

 نمیدانستم که قصد انجام چه کاری را دارد، امّا هر چه بود نه میتوانستم آن را درک نمایم و نه میتوانستم خودم را کنار بکشم. امّا برخالف آنچه در سر برنامه های دوستیابی میگذشت، برنامه های دوستیابی با رادار پیشانیام را بوسید و بعد، دستانش را از دو طرف صورتم برداشت. لب پایینم را به دندان گرفته و سرم را پایین انداختم تا سرخی گونههایم را نبیند، ا ّما برنامه های دوستیابی ایران همان طور که با شوق و هیجان میخندید، گفت: ریز ریز میخندیدم که برنامه های دوستیابی مثل بیتالک ناگهان از سر جایش برخاست.

برنامه های دوستیابی جدید هم خجالت کشیدم

متعجب سرم را چرخاندم و به برنامه های دوستیابی با رادار کهاینقدر سرخ و سفید شدی که برنامه های دوستیابی جدید هم خجالت کشیدم دختر! مقابلم ایستاده بود و قامت زیبایش چشم دوختم. چیشد؟ چرا ایستادی؟ دستی به موهایش کشید و پس از نفس عمیقی که مهمان ریه هایش کرد، یک قدم جلو آمد و دستش را به طرف منی که مقابلش نشسته بودم دراز کرد: نگاهی به دستش انداخته و از روی انگشتان دستش آرام آرام باال رفتم تا به چشمان سیاهشحاضری با برنامه های دوستیابی و در کنار برنامه های دوستیابی ترکیه باشی؟ همراه و همیار برنامه های دوستیابی جدید میشی؟ رسیدم که آرامش بخش روح و جانم بود.

میتوانستم درخواست برنامه های دوستیابی خارجی را رد کنم؟

چطور میتوانستم درخواست برنامه های دوستیابی خارجی را رد کنم؟ او جان جانان برنامه های دوستیابی بود! لبخند عمیقی زده و دست ظریف و کوچکم را درون دست مردانهاش جای دادم. فشار کوچکی به دستم وارد کرد و مرا به طرف خود کشاند که از سرجایم برخاسته و مقابل برنامه های دوستیابی خارجی ایستادم. فاصلهی میانمان کم شده بود. نگاهش از چشمانم به موهای سیاهم رسید و با لحن کالم خاصی گفت: چه موهای خوش رنگی داری! خیره به آسمان مشکی رو به رویم پاسخ دادم: چشمانش درخشید و برنامه های دوستیابی ترکیه لذت بردم از آن درخشش چشمان سیاهی که از شادی کالم برنامه های دوستیابی کره ای ایجادامّا نه به اندازهی زیبایی آسمون مشکی رو به روم! شده بود.

سپس کمی از برنامه های دوستیابی فاصله گرفت و همانطور که به طرف دیگر پارک قدم برمیداشت و برنامه های دوستیابی ترکیه هماز دست تو دریایی! دست در دست برنامه های دوستیابی کره ای، کنارش قدم میزدم، گفت: این سه روز رو اینجا پیش توام. هر جایی که میخوای بریم و هرکاری که بخوای بکنیم. شیطنت بار خندید و گفت: ًدر اختیار شمام!

مطالب مشابه