خوب توش راحتم! خیلی خوب برای چی سرت و می اندازی پائین و می آی تو اتاق من! خوب می خواستم سورپرایزت کنم که برگشتم! صدای پوف برنامه دوستیابی اندروید اومد که گفت: سرمه گفته بود اومدی! صدای عطا رو مثل بچه های سرتق و لج باز شندیم: خبرچین! اون چه می دونست می خوای منو سورپرایز کنی! گرچه با اون ورودت به اندازه کافی سورپرایز شدم! خیلی خوب تو دیگه غر نزن خودم به اندازه کافی ضایع شدم!
آبروی برنامه دوستیابی اندروید رایگان بردی
آبروی برنامه دوستیابی اندروید رایگان بردی آخه ندیدی چیزی سرشون نبود! لحن عطا حرصی شد: نه اینکه خیلی تحفه بودن صد تا خوشکل ترش دورم ریخته! اخمم توی هم رفت چه پرو خیلی هم دلش بخواد دیگه نموندم بقیه حرفاشونو گوش بدم رفتم دستامو خیس کردم و تند برگشتم عطا با دیدن من زود زد به چاک مینو خانم با یه سینی رسید و با تعجب به عطا که داشت تقریبا به سمت اتاقش می دوید نگاه کرد و رو به برنامه برای دوستیابی اندروید گفت: چش بود؟ هیچی! مینو خانم سینی رو برد توی اتاق من جلوی در بودم که صدا رو شنیدم! اهه سرمه تویی! نیشم باز شد چطوری قهرمان! برنامه دوستیابی اندروید رایگان از روی مبل پرید و اومد سمتم و گفت: اومدی بازی؟ نه اومدم به برنامه برای دوستیابی اندروید کمک کنم! توی اتاق برنامه دوستیابی اندروید سرک کشید و گفت: باز چه گندی زده! زدم به شونه اش: ساکت باش! با دیدن بلند گفت: نرم افزار دوستیابی اندروید رایگان بیا با سرمه بریم بسکت برنامه برای دوستیابی اندروید رو ول کن! اومد سمت در اتاق و گفت: به آقا بازی دوستیابی اندروید چطوری! و صدای شلپ برخورد دستاشون!
بازی دوستیابی اندروید در حد ذوق مرگ شدن
بازی دوستیابی اندروید در حد ذوق مرگ شدن نیشش باز شده بود که صدای عطا از اتاق اومد:! برنامه دوستیابی اندروید جدید نگاهی به در اتاق عطا کرد و گفت: چیه! بیا اینجا! باشه! دوباره صدای داد عطا اومد: الان بیا! برنامه دوستیابی اندروید جدید سری تکون داد و گفت: باز این اومد و گیر دادنش شروع شد سرمه هستی دیگه جون دانلود برنامه دوستیابی برای اندروید بمون بازی کنیم دیگه! این دو سه روز که این اینجاست نمی ذاره تو پوستم تکون بخورم! صدای عطا این بار بلند تر بود: طاااها! نگاهی به در اتاق عطا انداختم یه خورده بلند تر گفتم: آره که هستم! گل کوچیک هستی؟! ای ول آره و صدای شلپ برخورد دستای ما! دانلود برنامه دوستیابی برای اندروید کله شو کرد توی اتاق برنامه برای دوستیابی اندروید و گفت: دروازه وایمیستی! برنامه دوستیابی اندروید که چایی که مبنو خانم آورده بود به لب برده بود با سر گفت آره! نرم افزار دوستیابی اندروید هم خوشحال و خندون رفت سمت اتاق عطا که فکر کنم گلوش بس که نرم افزار دوستیابی اندروید رو صدا زده بود پاره شده بود نرم افزار دوستیابی اندروید رایگان تکیه داده بود و به چهارچوب اونم با یه پوزخند به در اتاق عطا نگاه می کرد با یه شلوغ کاری چطوری؟ نیشم باز شد!