ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل هانیه
هانیه
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل سعید
سعید
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
38 ساله از سبزوار
تصویر پروفایل احسان
احسان
33 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل فتانه
فتانه
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل کبری خانم
کبری خانم
53 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از تهران

اعضای دوست یابی هلو چه کسانی هستند؟

آبروم میره این مهمه تن پدر و مادرم تو گور میلرزه این مهمه همسریابی موقت هلو من نفرینت کنم چه بلایی سرت میاد ازت نگذرم چه اتفاقی می افته من بگذرم میگذره؟؟

اعضای دوست یابی هلو چه کسانی هستند؟ - دوست یابی


آدرس سایت دوست یابی هلو

دلهره داشتم اما هر لحظه یقین بیشتر به چشم میخورد تو بدنم. این دوروزی که از همه فراری بودم از جاوید... تلفن خواهرم رو زورکی جواب میدم و پشت تلفن میخندم. بی این که اون اونطرف بفهمه من خیلی وقته تو اغماء به سر میبرم. با کلمه: رسیدیم دوست یابی هلو. دو تا اسکناس ده تومنی به راننده میدم پیاده میشم صدام میزنه: دوست یابی هلو صبر کن بقیه اش رو بگیر. بی توجه بهش وارد آزمایشگاه میشم از پذیرش راهنمایی میخوام اتاق سمت راست... خوشبختانه نفر اول صیغه یابی هلو. روی صندلی میشینم دستم رو از آستین پالتو بیرون میارم پسری به سرعت خونم رو توی سرنگ میکشه جونم از درد میخواد بالا بیاد اما لب گاز میگیرم، کارش که تموم میشه ازم میخواد بیرون بشینم و چیزی بخورم. پالتو رو میپوشم و روی صندلی میشینم جواب یک ربع بعد حاضره. کم کم آزمایشگاه شلوغ میشه.

صدای بهترین برنامه دوستيابي از پذیرش بلند میشه

صدای بهترین برنامه دوستيابي از پذیرش بلند میشه: دوست یابی هلو. بلند میشم با پاهای شکسته و کمر خمیده جلو میرم. جواب رو به دستم میسپاره نگاهش میکنم سر در نمیارم صیغه یابی هلو که گنگ بودنم رو میبینه با لبخند میگه: مبارکه عزیزم مثبته. صدای کوبیده شدن تبل کنار گوشم... گوم! گوم! گوم! کارت میکشم هزینه رو میدم از آزمایشگاه بیرون میزنم خیابون ها حالا شلوغه. جواب رو توی کیف میچپونم. برگه و اثبات رسواییم رو تو کیف گم و گورش میکنم، با دل ضعفه قدم برمیدارم کنار دیوار راه میرم. سرگیجه ام بیشتر میشه گرسنمه اما مهم نیست دنیا رو سرم خراب شده این داره جونم رو میگیره.

آبروم میره این مهمه تن پدر و مادرم تو گور میلرزه این مهمه همسریابی موقت هلو من نفرینت کنم چه بلایی سرت میاد ازت نگذرم چه اتفاقی می افته من بگذرم میگذره؟؟ دستم رو به دیوار میگیرم بوق موتور ها و صدای ماشین ها تو مخمه. زانو میزنم چشمام سیاهی میره صدای زنی کنارم: دوست یابی هلو حالت خوبه؟ و من با تنی به تاراج رفته و روحی خسته تر از همیشه با آرزوی مرگ چشم میبندم. سوم شخص بعد از صبحانه سرش را در گوشی فرو کرده عصبی بودن این روزهایش را نمیفهمد.

پدر و همسریابی موقت هلو هم باز به قبرستان پناه بردند.

صدای تلفن عمارت بلند میشود سر بلند میکنداختر نیست پدر و همسریابی موقت هلو هم باز به قبرستان پناه بردند. چه زندگی نکبت باری!!! بلند میشود به طرف تلفن میرود گوشی را برمیدارد: بله؟ سلام آقا شما شخصی به نام همسریابی موقت هلو میشناسید؟ تمام تنش منقبض میشود معلوم است که میشناسد، مغزش آلارم میدهد. 

مطالب مشابه