ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پگاه
پگاه
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل محمد
محمد
32 ساله از قم
تصویر پروفایل سایه
سایه
22 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ملیسا
ملیسا
29 ساله از کرج
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مریم
مریم
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
38 ساله از سبزوار
تصویر پروفایل حسین
حسین
35 ساله از قم
تصویر پروفایل باران
باران
21 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
41 ساله از شمیرانات

ازدواج موقت یا صیغه چیست؟

روم سمت احسان بود اما ازدواج موقت یا صیغه هم تو دیدم بود ازدواج موقت یا صیغه قاشقی که با هاش داشت چایی رو با شکر هم میزد رو در اورد

ازدواج موقت یا صیغه چیست؟ - ازدواج


آدرس ازدواج موقت یا صیغه

آریا و شین هم اومدن. عسل هم به اومد. سرم پایین بود. و چایی رو تو دستم گرفته بودم. وگه گاهی نگاهمو به شرایط ازدواج موقت یا صیغه میدوختم. پولیوری که من واسش گرفته بودم تنش بود. عقد موقت یا صیغه: خطبه عقد موقت یا صیغه پرونده هایی که لازم نداریو بزار باید روشون کارم کنم. چشم آقا ازدواج موقت یا صیغه. صبحونه تو بخور چشمت بی بلا.

بهم اشاره کرد که خطبه عقد موقت یا صیغه رو نگاه کنم.

جوابشو ندادم.چند دقیقه به پا خورد به پام سرمو برداشتم پای عسل بود که بهم اشاره کرد که خطبه عقد موقت یا صیغه رو نگاه کنم. هه داشت واسه شرایط عقد موقت یا صیغه لقمه میگرفت. دستمو مچ کردم واسه آروم کردن خودم باید میخندیدم. بخاطر ازدواج موقت یا صیغه بخاطر هدفم و بخاطر دل شکستم. گوشیمو بر داشتمو مثلا داشتم جک میخوندم با صدابلند یهویی خندیدم. عسل که کنارم بود دو متر پرید هوا. همینطور خندمو ادامه دادم همه داشتن نگاهم میکردن اما گلوم بغضش طوری بود که با این خنده هام آروم نمیشدم.اشکم در اومد نه از خنده بلکه از گریه.

 چی شد شرایط عقد موقت یا صیغه به منم بگو.

احسان. چی شد شرایط عقد موقت یا صیغه به منم بگو. هیچی هیچی.... عقد موقت یا صیغه دختره احمق چه طرز خندیدن. عسل نمیری عقد موقت یا صیغه قلبم ایست کرد.ینی اینقدر خنده داشت. امیرحتما خنده دار بوده که اینطوری اشکش در اومده. کم کم خنده مو جم کردمو رو به امیر گفتم. آقا امیر شماره هانگ و به من بدین. باید درمورد یه بند از قرارداد باهاش بحرفم. امیر سریع گوشیشو برداشتو شروع کرد به سرچ کردن اسم هانگ.

شماره رو داد منم یاد داشت کردم تو گوشیم. با یه ببخشید از بچه ها جدا شدم و رفتم بیرون آلاچیق واستادم. ومثلا الکی شماره هانگ رو گرفتم. شروع کردم به حرف زدن وسطاش میخندیدم.وبعد از چند دقیقه شمارشو گرفتمو اونم با لحن خوب و متشخص باهام حرف میزد. واسم کامل توضیح داد و بعد از قطع کردن گوشی رفتم سمت بچه ها اریا اخماشو تو هم کشیده بود. احسان: هانگ بود. اره. پسر خوبیه خیلی آرومه. بعد یه چشمک زدبهم. فهمیدم میخواد حرص دربیاره.

روم سمت احسان بود اما ازدواج موقت یا صیغه هم تو دیدم بود ازدواج موقت یا صیغه قاشقی که با هاش داشت چایی رو با شکر هم میزد رو در اورد و با انگشت شست بهش فشار میداد قاشق داشت خم میشد تو دستش که صدای امیر اومد رومو کردم سمتش امیر: اره با منم حرف زد ازش بدم نیومد.اتفاقا درمورد تو منظورش من بودم پرسید. در مورد مدرکت.

مطالب مشابه