
اشاره کرد که بره رو مخ کیان و خود اهنگ مازندرانی دلبر تو لوس من نزدیک تخت کمند شد کمند بخاطر زخم های عمیق روی صورتش چند تکه پانسمان داشت و خیلی سخت می تونست اندامش رو بخاطر کوفتگی شدید تکون بده، اما با دیدن اهنگ مازندرانی دلبر علی میرزایی به زحمت حرف زد از جلو چشمم دور شو محمد سرش رو برد جلوتر و آروم گفت: حرف هامو بشنو بعد اما کمند باز هم خواست که آهنگ مازندرانی دلبر جان رو از خودش دور کنه! و تو همون لحظه دست پسر کمند پیچید دور دست آهنگ مازندرانی دلبر مو شرابی!
صورتش پر از اخم بود شما کی هستی ؟ اهنگ مازندرانی دلبر تو لوس من سکوت کرد، چون حرف نداشت! اما با طولانی شدن سکوت محمد، مهیار جری تر شد بهت می گم کی هستی ؟ کیان دخالت کرد مهیار ؟ به این مسائل کاریت نباشه، اهنگ مازندرانی دلبر تو لوس من ریمیکس بیا بیرون کارت دارم اول کیان و بعد از چند لحظه محمد از اتاق خارج شدن کیان بر چی اومدی این جا! ؟ کی آخه این جا چشم دیدنت رو داره که اومدی ؟
دلم طاقت نیاورد، بیاد می اومدم بیای که حال کمند رو بدتر کنی ؟ اما اون داره اشتباه فکر می کنه به هر حال الان وقت حرف زدن نیست کیان دست محمد رو کشید و رو صندلی نشستن آهنگ مازندرانی دلبر می گه می خوام همراهش بمونم!! آره به منم گفت، احساس عذاب وجدان داره اما من نمذارم زنمو دخترم این جا بمونن باید کمند تو بهترین امکانات باشه کیان انگشت اشارش رو گرفت جلو آهنگ مازندرانی دلبر جان دفعه آخرت باشه می گی زنم چی بگم ؟ مادر بچم ؟ یا کمند ؟
هیچی اصلا اسمشم نیار باشه فعلا وقت این حرف ها نیست، بیا کارای انتقالش رو انجام بدیم این جا خیلی شلوغه اعصابم نمی کشه کیان مکث کرد که اهنگ مازندرانی دلبر تو لوس من گفت: بابا یه بیمارستانه دیگه! هزینش رو خودم میدم اصلا! بذار یه جای خوب و راحت باشه تا زود خوب بشه پولتو به رخ من نکشا! تا بیمارستانه نذاره با دیدنت عصبی بشه، انتقالش میدیم، این چند شبی که آهنگ مازندرانی دلبر همراهش باشه فکر کنم کم کم آروم بگیره تو می خوای با نگفتن حقیقت به کمند منو جلوش خراب کنی همین که گفتم، فعلا حق نداری دور رو بر کمند بگردی فهمیدی ؟
اهنگ مازندرانی دلبر تو لوس من ریمیکس زور میگی
اهنگ مازندرانی دلبر تو لوس من ریمیکس زور میگی ؟ آره کمند خواهر منه و تو هیچ کاره این طوریاست ؟
آره حرف اضافه بزنی شررمون در میاد باشه تسلیم بیا بریم دنبال کارای انتقالش.. . هر دو بعد از سال ها کنار هم قدم بر می داشتن.. . کیان باربد کجاست ؟ نتونست بیاد می خوام برم به دیدنش آهنگ مازندرانی دلبر مو شرابی هول کرد نه چند روز قرار بره مسافرت نیست چه بی خبر! آره فعلا دنبالش نرو بعد از ساعتی بالاخره کارها انجام شد و کیان اجازه نداد اهنگ مازندرانی دلبر تو لوس من حتی وارد محدوده ی اتاق بشه کم کم وقت ملاقات داشت تموم می شد.
اهنگ مازندرانی دلبر علی میرزایی رد می شد
از خانواده کمند هر کسی از جلوی اهنگ مازندرانی دلبر علی میرزایی رد می شد فحش های مختلف رو انتخاب می کرد برای تحقیر محمد.. . آهنگ مازندرانی دلبر مو شرابی سعی می کرد شنونده نباشه، اما دلش گرفت از این که هیچکس اون رو دوست نداشته و نخواهد داشت، حتی اگه خیلی پیر تر از الان بشه فقط دنیا و آهنگ مازندرانی دلبر جان و کیان موندن.. . کمند نا خواسته با دیدن دنیا اشک هاش روون می شد!
طوری که آهنگ مازندرانی دلبر خودش سعی می کرد جلو چشم اون نباشه بعد از ساعتی بالاخره کمند وارد اتاق لوکس و جدیدش شد و کیان بعد از اطمینان از جای کمند رفت سمت دنیا و گفت: من با همراه بودن مشکل ندارم خیلی ها هستن که همراه بمونن، پس اگه برات سخته بگو آهنگ مازندرانی دلبر لبخند زد نه مشکلی نیست کیان سعی کن بهش محبت کنی دنیا سرش رو تکون داد کیان نزدیک خواهرش شد و پیشونی اون رو بوسید باهاش مهربونم باش کمند قطر اشکی که داخل چشم هاش مونده بود رو رها کرد و گفت: دختر آهنگ مازندرانی دلبر چه بی وجودی ؟ کیان زمزمه کرد