
او هنوز هم مطمئن نبود. دستپاچگی گارسون و حرف هایش را که با تته پته می گفت روی اعترافش خط باطل می کشید. امان بده دخترخوب! نیم نگاهی به ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر که اخم هایش بسیارغلیظ بود انداخت. هیچکس نمی دانست درون او چه میگذرد. صفحه اصلی سایت همسریابی بهترین همسر عصبانیت او را پای سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر گذاشت؛ اما درد او چیز دیگری بود. صفحه اصلی سایت همسریابی بهترین همسر دست به سینه به مبل تکیه داد.
اونا نمیدونستن شما تو سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر هستین
جونت درمیاد تا وقتی میخوای یک جمله بگی! طرف رو پیداش کردیم. هنوز تازه دوساعت پیش اعتراف کرد. اونا نمیدونستن شما تو سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر هستین. کسی که میخواستن به دیارباقی بشتابه ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر بوده! چشمانش در حدقه چرخید. زندگی ونداد جدید هم سوال بود.
با تته پته روبه قوانین سایت همسریابی بهترین همسر گفت: چ... را؟! دلیلشون چی بوده؟! صدای پوزخند ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر آمد. قوانین سایت همسریابی بهترین همسر نگاهی به ونداد که دستش مشت شده بود انداخت و گفت: در مورد همون موضوعه! مثل اینکه باید دست نگهداری. البته اینجوری که اون اعتراف کرد.
صفحه اصلی سایت همسریابی بهترین همسر با خودش گفت
صفحه اصلی سایت همسریابی بهترین همسر با خودش گفت: مگه دانشمند هسته ای میخوان ترورش کنن؟! یک وکیل ساده اس که تو کارش خبره است. همین! گیج نگاهش بین ونداد که لبخند مسخره ای روی لبش نشسته بود و قوانین سایت همسریابی بهترین همسر که با اخم و جدیت بهش نگاه میکرد در نوسان بود. اول ترجیح داد برود؛ اما این یک جور سوقصد به جان اوهم بود. هرچند ناکام ماندند.
حالا کار چی کسی بود فکرش را بر زبان آورد. کار کی بوده؟! اون که یک وکیل سادهاس چرا میخوان بکشنش؟! نکنه یک پرونده ی بودار دستش افتاده که.... با قهقه های که ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر زد حرفش را نصف رها کرد. قوانین سایت همسریابی بهترین همسر که متوجه وخامت حال درونی او شده بود روبه صفحه اصلی سایت همسریابی بهترین همسر گفت: سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر شما میتونین حاضر شین با من برگردین مشهد پیش پدرخوانده و برادرتون!