![آدرس همسر يابي طوبي آدرس همسر يابي طوبي](posts/2022/01/27/ukrutx1nzs4a6s07jde8gnbx3wb9llymfrtohypp.jpg)
سلام. تنها مرد یک کلمه ای این روزهام! میگم شام خونه شمام خانم بزرگ دعوتم کرده میدونی؟ نه خبر نداشتم. کجایی تو الان؟ من نزدیک میدون تجریشم. جاوید ماشینم رو برده ماشین خودشم تعمیرگاه شما برید من طول میکشه تا ماشین بگیرم و بیام. بمون میدون تجریش میام دنبالت. نفس آرومی کشید و گفت: نمیخواد دختر من خودم میام. من راه افتادم . گوشی رو قطع کردم. با همسريابي طوبي در رو بستیم و کتونی پوشیدیم از پله ها پایین اومدیم سوار 206 شدم در رو همسر يابي طوبي باز کرد و من ماشین بیرون بردم.همسريابي طوبي نسخه قديمي در رو بستم و اونم سوار شد. تکاف کشون به طرف میدون تجریش به راه افتادم.
تکاف کشون به طرف میدون تجریش به راه افتادم. همسریابی طوبی 24 دست دراز کرد و فلشش رو تو پخش گذاشت و آهنگی خارجی از شکیرا پلی شد. حرفی بینمون رد و بدل نشد به آهنگ شکیرا گوش دادیم آهنگی که حتی یک کلمه اشم نمیفهمیدیم. دورمیدون تجریش ایستادم دیدمش داشت به ساعت مچی اش نگاه میکرد. پام رو روی گاز فشار دادم و جلوش ایستادم. نگاهمون کرد. من پیاده شدم همسر يابي طوبي هم پیاده شد. نگاهش اول رو همسريابي طوبي زوم شد: بهتری؟ همسريابي طوبي نسخه قديمي هم زمزمه بدک نیستمی از دهنش خارج شد.
همسریابی طوبی 24 عقب نشست
همسریابی طوبی 24 عقب نشست ماشین رو دور زدم و روبه روش ایستادم.روی چشمام زوم کرد و نگاه دقیقی به صورتم انداخت اروم گفت: سر تکون دادم اوهوم کوتاهی گفتم گفتی شام خونه مایین؟ آروم تر زمزمه کرد: گفتم شاید عروسی تشریف میبرید. از جلوی چشمای از حدقه بیرون زدم کنار رفت و خواست سوار ماشین شه که گفتم: سلیقه ات چی؟ هر روز عروسی دعوته؟ خوب منظورم رو فهمید، نگاهم کرد و گفت: تو زنمی، نه سلیقه ام! سوار شد و من داغ کردم با لرزش دست در رو باز کردم و سوار شدم، استارت زد. طول کشید تا مغزم حرفش رو هضم کنه. چرخیدم و با دستای شیشه رو پایین کشیدم؛ تکاف کشید و به سرعت به راه افتاد خوب شد من یکم زیاده روی کردم اون دوس دختره هفت رنگش چی؟ چرا به اون نمیگه... صداش تو سرم اکو شد: "گفتم شاید عروسی تشریف میبرید"... و صدایی که چسبید به دلم: "تو زنمی، نه سلیقه ام" نگاهش نمیکردم یعنی اصلا روم نمیشد کاری باهام کرده بود که تمام قد جلوش آب شدم...
از همسر يابي طوبی خجالت میکشیدم از شوهرم خجالت میکشیدم! کلمه خنده دار شوهر!! صدای گوشی ناآشنایی تو ماشین پیچید که متعلق به همسر يابي طوبی شیراز بود گوشی رو از جیب داخل سوشرتش در اوردو اتصلا رو زد: چی شد تموم نشد؟ .. کی بود که بی سلام و احوال پرسی بازجوییش می کرد.؟ غلط نکنم جاوید بود تعمیرگاه تا هفت اینا بازه. من دارم میرم نمیخواد بیای دنبال من. .... حوصله حرف زدن نداشت اصلا. دم عمارت ترمز ز د و با ریموت در رو باز کرد و داخل حیاط شد. سکوت امروز و امشب داشت دیگه خفه ام میکرد انگار اعتصاب بود همه سکوت کرده بودن. از ماشین هر سه پیاده شدیم... هر سه شونه به شونه هم به طرف در ورودی قدم برداشتیم.همسر يابي طوبي پا تند کرد و دو قدم جلو رفت و چرخید رو به روی ما ایستاد.
نگاهی به همسر يابي طوبی تهران انداختم
جا خوردم نگاهی به همسر يابي طوبی تهران انداختم که دست تو جیب شلوار ایستاده بود و به همسريابي طوبي خیره بود؛ نگاهم رو روی همسريابي طوبي نسخه قديمي تنظیم کردم شال آبی کاربنی رنگش از سرش افتاده بود با زبون لبی تر کرد سربه زیر گفت: من آبرو برام نموند. سر بلند کرد و به همسر يابي طوبی خیره شد: م. .. هر و موم شه زبونت نه به خاطر من، به خاطر ابروی خواهرم جلوی بزرگم بی ابرو شدم جلوی ساغر... کسی که حق داشت به گردنم، ازت ُ میخوام همسر يابي طوبی شیراز سرش چرخید به همسریابی طوبی 24 نگاه میکردم اما متوجه سر همسر يابي طوبی بهبهان شدم که نود درجه چرخید و روم زوم شد و در همون حال گفت: نفهمیدم راجب چی حرف میزن ی؟ اینبار من با دیده تارم، به همسر يابي طوبی تهران نگاه کردم که باز به همسر يابي طوبي نگاه کرد که متعجب بهش خیره بود همسر يابي طوبی بهبهان ادامه داد: من چیزی یادم نیست دختر هوا یکم سرده بهتره زودتر بریم. همسريابي طوبي لبخند زد پلک زد قطره اشکش فرو ریخت و آروم گفت: برادری میکنی.