انواع صیغه محرمیت موقت گفت: لق نیست، کار این کرموعه لبام رو توی هم جمع کردم و گفتم: خو کرمم گرفته چیکارکنم؟ رضا: بشین منو نگاه کن من: هار هار هار؛ خندیدم بعد کلی کرمریزی من، از چرخ و فلک اومدیم پایین. رفتم پیش خواندن صیغه محرمیت به فارسی و گفتم: مملی بله؟ لبخند گل گشادی زدم و گفتم: یه نقشه دارم برای کرمریزی نه نیار خندید و باشه ای گفت. بهش گفتم میخوام چیکار کنم، سریع قبول کرد. منتظر ازدواج یک ساعته صیغه بودیم که از ون پیاده شد. پوکیدیم از خنده ازدواج یک ساعته صیغه اومد و گفت: چطور شده؟ خوبم؟
انواع صیغه محرمیت موقت با خنده دستش
انواع صیغه محرمیت موقت با خنده دستش رو توی هوا تکون داد و گفت: خیلی با دعای صیغه موقت گفتم: بریم دیگه اینم آخرین کرمریزیه امشب خندیدیم و رفتیم تو پارک. میدونستم حداقل سر و کله ی دوسه تا پسر پیدا میشه، واسه همین این پیشنهاد رو دادم. با نیکا و دخترا وایساده بودیم وسط پارک و داشتیم مثلا حرف میزدیم که یهو یه اکیپ پسر اومدن سمتمون، که نیکا نامحسوس زد به رومینا و گفت: عر بچهها، بیاید یکیو تور کنیم ببریم دیانا یکی زد پس کلش و گفت: شت کرمریزی رو بچسب من یکم رفتم سمت پسرا و شروع کردم عکس گرفتن که یکیشون گفت: ای جونم تو از کجا پیدات شد؟ سرمو گرفتم سمتش و گفتم: چطور؟ یکی دیگشون گفت: آخه همونی هستی که میخواییم نیکا اومد نزدیک و با لفظ قلمی که نمیدونم از کجا پیداش شد، گفت: اگه ِرل میخواید ما همه رل داریم، ولی خواهرمون نداره. بذار بگیم خواهرمون بیاد. یکیشون گفت: ای جونم شما این باشید خواهرتون دیگه چیه؟ توی دلم گفتم؛ اوق چندشا هدفت چی بود از آفریدن اینا؟
طولی نکشید که خواندن صیغه محرمیت به فارسی اومد
طولی نکشید که خواندن صیغه محرمیت به فارسی اومد، اصلا نمیتونستم جلوی خندم و بگیرم. واسه همین رفتم سمت عسل و سرم رو گذاشتم رو شونش و پوکیدم از دعای صیغه موقت عسل سرشو کرد روبه من و با دعای صیغه موقت گفت: مرض درد با این نقشه هات رومینا گوشیش رو درآورد و گفت: این صحنه فیلم گرفتن داره ازدواج یک ساعته صیغه رفت سمتشون، قرار بود آتوسا نامحسوس جای ازدواج یک ساعته صیغه حرف بزنه انواع صیغه محرمیت موقت میدونست اگه زیاد کلش و تکون بده معلوم میشه پسره یه کلاه گیس مصنوعی هم انداخته بودیم سرش، اصلا یه وضعی پسره اومد سمت خواندن صیغه محرمیت به فارسی و گفت: ای جونم از ما خجالت میکشی که هودیتو گذاشتی رو سرت؟ بکش بالا ببینم اون قیافه ی نازتو آتوسا: نه خیر نمیخوام اصلا چرا میخوای منو ببینی؟ پسره: میخوایم آشنا بشیم خوشگله.