ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل هانیه
هانیه
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
38 ساله از سبزوار
تصویر پروفایل حمیدرضا
حمیدرضا
31 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
29 ساله از رشت
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
53 ساله از قایم شهر
تصویر پروفایل شایان
شایان
32 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل سودا
سودا
39 ساله از رشت
تصویر پروفایل ندا
ندا
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل فتانه
فتانه
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر حسین
امیر حسین
43 ساله از تهران

آدرس ربات دوستیابی بر اساس شهر چیست؟

سرم و گذاشتم روی شونش و گفتم: ربات دوستیابی بر اساس شهر جان دلم؟ میگم...خب...الان یعنی دیگه...تو دیگه بین دوراهی نیستی؟ دیگه نیستم حدیث دیگه کاملا مطمئنم

آدرس ربات دوستیابی بر اساس شهر چیست؟ - دوستیابی


لینک ربات دوستیابی بر اساس شهر

ولی خب کم کم دارم لوس میشم واسه ی همین گفتم: باشه بابا، لوسم نکن دیگه...اگه لوس بشم باید هرکاری که میگمو بکنی ها باشه، تو هرکاری که خواستی بگو...ربات دوستیابی بر اساس شهر تلگرام انجامش میدم موهاش و با خنده به هم ریختم و گفتم: نمیخواد آقای کاشی بعدش هم رفتم و نشستم روی مبل دونفره، واقعا همه چی خیلی خوب شده همه چی همونطور شده که ربات دوست یاب همشهری میخواستم و میخوام انگارکه کل دنیا مال من میشه وقتی که ربات دوستیابی بر اساس شهر میگه عاشقمه و دوستم داره دلم میخواد از خوشحالی بال دربیارم و پرواز کنم.

توی فکر بودم که ربات دوستیابی بر اساس شهر تلگرام نشست

توی فکر بودم که ربات دوستیابی بر اساس شهر تلگرام نشست کنارم و دستش و انداخت روی شونم و گفت: میشه تا مامان اینا نیومدن باهم راحت باشیم؟ خیره شدم بهش و سری به معنای آره تکون دادم و بعد سرم و گذاشتم روی شونش و گفتم: ربات دوستیابی بر اساس شهر جان دلم؟ میگم...خب...الان یعنی دیگه...تو دیگه بین دوراهی نیستی؟ دیگه نیستم حدیث دیگه کاملا مطمئنم که فقط و فقط تورو میخوام؛ حتی بیشتر از هرچی که فکرش و کنی میخوامت خودم و بیشترکنارش جا دادم و گفتم: کی فکرشو میکرد یه روزی...به اینجا برسیم کله رنگی؟ یکم خندید و بعد گفت: هیچکس ولی ربات دوستیابی واتساپ الان رو خیلی دوست دارم عذاب سری تکون دادم و گفتم: ربات دوستیابی بر اساس شهر تلگرام یه چی بگم ؟ هزار تا چی بگو خیلی خب. چی، چی، چی، چی، چی، چی، چی، چی، چی، چی و نهصد و نودتا چ ِی دیگه ربات دوستیابی بر اساس شهر پوکر وارانه سعی میکرد نگاهم کنه ولی از چشماش خنده موج میزد دستم و بردم لای موهاش و گفتم: خیلی خب بابا، شوخی کردم میگم که... بگم؟ بگو.... خودم و بردم نزدیک گوشش و گفتم: عاشقتم منم عاشقتم امروز روزم یک فروردین هزار و چهارصد بودو توی راه کافهی همیشگیمون بودیم تا بریم پیش بچه ها.

ترلانم مخ ربات دوست یاب همشهری و از دیروز خورده بود

ترلانم مخ ربات دوست یاب همشهری و از دیروز خورده بود که ممد میخواد دو فروردین بیاد خواستگاریش و داره میمیره از استرس و همین چرت و پرتا ربات دوستیابی بر اساس شهر تلگرام گفت: یه لحظه از اون گوشی دل بکن منم نگاه کن اصلا چرا وقتی یه همچین صحنه ی قشنگی کنارته، نگاه گوشی کنی؟ هان؟ بیا ربات دوستیابی واتساپ و دریاب خانم پوکر نگاهش کردم و بعد دهن کجی ای کردم و گفتم: وای ، چه صحنه ی زیبایی حروم نشی شما یه وقت ربات دوستیابی بر اساس شهر یهو گوشیم و ازم گرفت که صدای بلند شد. با خنده گفت: وقتی میگم گوشیت و خاموش کن، میگی نه و نمیکنی ازت میگیرم دیگه حالا گوشیتم دست ربات دوستیابی واتساپ میمونه تا یاد بگیری از این به بعد به حرف من گوش کنی سیس نیکا رو وقتی قهر میکنه گرفتم و برگشتم و بیرون و نگاه کردم و هیچی نگفتم که الان مثلا قهرم اه، آخه کسی نیست بگه چیکار ربات دوست یاب همشهری داری تو کله رنگی؟ خودشیفته ای دیگه. خودشیفته بار اومدی الان حقش نیست چون گوشی نازنینم و ازم گرفته باهاش قهر کنم؟ نه میخوام بدونم حقش نیست؟

مطالب مشابه