چقدر... من: تو چقدر مهربونی دختر.. کتاب آغاز نو همسریابی صفحه اصلی رو که اخمهایش هنوز هم درهم بودند میدونستم توی فکر آغاز نو همسریابی صفحه اصلی تو رو دارم که مهربونم. همسریابی آغاز نو در تلگرام چند وقتی بود میخواندمش همراه خودم آورده بودم.
از روی گل میز کنار تخت برش داشتم و گفتم:آقا آغاز نو همسریابی صفحه اصلی حتی نادر ابراهیمی هم توی این کتابش گفته یک عاشق عبوس نیست، حالا تو هی اخمهایت را درهم کن و دل همسریابی آغاز نو پنل کاربری را آشوب... اخمهایش بیشتر درهم فرو رفت و گفت: یعنی هر کس اخمهایش گاهی در هم برود عاشق نیست؟ کتاب رو سر جاش گذاشتم، خندیدم و گفتم: کار هر خنده ی زیبا نیست دل بردن ما...
به یک اخم دل از همسریابی آغاز نو پنل کاربری بردی
ناز شستت که به یک اخم دل از همسریابی آغاز نو پنل کاربری بردی... آغاز نو همسریابی: خیلی دوست دارم، خیلی.همیشه عاشق آدمهای مغرور بودم... چون گفتن دوست دارم خیلی واسشون سخته. ولی وقتی میگن عجیب به دلت میشینه... میدونی چرا؟ چون مطمئنی از سر عادت نگفته... چون مطمئنی تیکه کلامش نیست... چون مطمئنی واسه گفتنش پا رو همه ی غرورش گذاشته...
چون مطمئنی دوست دارم یعنی واقعا دوست داره... دوست دارم و چقدر توضیح حرفهای ساده سخت است... آغاز نو همسریابی: شبنم؟ مردی که زنی را با جانش دوست دارد، همیشه یک جور خاص صدایش میزند، جوری که همسریابی آغاز نو در تلگرام حتما بگوید جانم. جانم؟ آغاز نو همسریابی: دیگه خیلی داری فوضولی میکنی، بخوابیم؟ آغاز نو همسریابی: تو آسوده بخواب...
آغاز نو همسریابی تلگرام تمام شب را نگهبانی میدهم
آغاز نو همسریابی تلگرام تمام شب را نگهبانی میدهم بالای سرت مبادا کسی به آغاز نو همسریابی تلگرام بخوابیم. اجازه دهد سرزده وارد خواب شما شود... شبت بخیر آغاز نو همسریابی تلگرام.